از زن زندگی آزادی میگید وقتی دهن گشادتون توی صفحهی چت بقیه راحت باز میشه به توهینهای جنسی و جولون دادن روی عقدههای دفع نشدهی مردونگیتون. از تفاوت بین مغز روشن شدهی خودتون با مردم کف خواب میگید و تهشم یه تف میکنید روی همونی که تا دیروز ازش مواد میخریدید و یه چک هم به دوستدخترتون میزنید و د برو که رفتیم چون بوی مغز گندیدهتون فقط به مشام ما رسید. جماعتی نیستید، این چیزی که میگم، تفالههای یک جنون و جنبش بزرگه. شماها تهمانده و پسمانده و رقت بعد از شرم پوستاندازی هستید. شماها که تا دیروز بدن زن را به چنگال گرفته بودید و ادعای حیثیت داشتید، الان از فرط عقب ماندن، از فرد طرد شدگی، دست به دامن و متمارض [از افسردگی بگیر تا شیوع واگیردار فقر] مدعیِ این به قول خودتون اقلیت آگاه شدهاید. نخیر آگاه خواهر من، برادر من بود که در خیابان کشته شد. نه شماهایی که طعم استقلال روانی را نکشیده خدا شدید و این اکثریت حنجره جر داده و همهجور تاوان داده، برده. از بس که دریده شدهاید. تمام جان و زمانی که به رشد و فریاد و دادخواهی برما گذشت، برای شما به ساخت و پرداخت این ایگوی پر کثافتتون که سوراخش با کمبودهای کودکیتون تبدیل به حفره میشه، گذشت. من عصبانیتر از اینم که هیچی نگم. تمام روزهایی که شماها مینوشتید و صدای بلندتون همه جا را برداشت و صب تا شب از زبون بقیه گه میخوردید مونده رو دلم. دنیای شما هاست فعلن و دور برتون داشته. دور توهم یه سر بالاتر از سرا و مامان کی خوشگلتره. اینا که تموم شه مثل روند طبیعی تاریخ، انقلاب ما، شما و استانداردهای دوگانهتون را خواهد رید. تمام
The land of nada...برچسب : نویسنده : lastflowerstothehospital بازدید : 5