جهان عجیبیست عزیزم. دقیقههاییست که از ذهنم بهارهای تهران و کرمان میگذره و با اینکه اینجا هنوز سرد است و بهار نشده، پر از عشق میشه وجودم و حس میکنم تمام روزهای رسیدن و نرسیدن درهم میتند و حل میشود و باز هم از دلش جان میگیریم و همه چیز نقش زنده به خود میگیرد. درست است که بنان زیباتر میفهمید وقتی میخواند: بهشتی، بهاری، دریغا ستمگر یاری، اما این جان جاری رو نمیشد نادیده گرفت. وقتی که از کیلومترها دورتر هم ندایش میرسد که بهار است.
The land of nada...
ما را در سایت The land of nada دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : lastflowerstothehospital بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 14 فروردين 1403 ساعت: 6:04